حقوق خوان

محلی برای خواندن و مطالعه حقوق و قانون

حقوق خوان

محلی برای خواندن و مطالعه حقوق و قانون

حقوق خوان با این هدف ایجاد شده است که با نشر آگاهی اطلاعات صحیح و بروز را در اختیار خوانندگان گرامی قرار دهد.

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وکیل انحصار وراثت در اراک» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

گواهی پایان کار: تشکیل پرونده وقتی کار ساختمان به پایان رسید، باید یک سری مدارک آماده و تحویل شهرداری شود: 🔹اول : فرم تکمیل شده درخواست پایان کار پروانه ساختمان 🔹دوم: رسید پرداخت عوارض نوسازی اگر ساخت و ساز برای نوسازی بوده است 🔹سوم: سند مالکیت رسمی 🔹چهارم: درخواست به شهردار برای اخذ دستور 🔹پنجم: ثبت شماره و تاریخ در دبیرخانه و تعیین زمان برای بازدید کارشناس دفتر فنی نکته: کارشناسان دفتر فنی و شهرداری از ساختمان تمام‌شده بازدید می کنند. در نتیجه موارد زیر هم مورد نیاز هست: ✅بازدید کارشناس دفتر فنی شهرداری از محل ✅بازدید کارشناس شهرداری از محل و تنظیم گزارش وضع موجود ✅فرم تکمیل‌شده گزارش عملیات روند اجرای ساختمان از سوی مهندس ناظر. 🔹تعیین تخلف بعد از اینکه مدارک پایان کار به شهرداری ارائه گردید، باید منتظر نظر کارشناس ماند. اگر ملک خلافی نداشته باشد، کار زیادی باقی نمی‌ماند. در این مرحله، ملک به قسمت محاسبات می‌رود که این قسمت شامل ارائه رسید عوارض، گزارش ناظر در مرحله اتمام و برگ اتمام بناست. برگ اتمام بنا شامل پیش‌نویس پایان کار و تأیید رئیس بازرسی است. اما اگر ملک دارای تخلف ساختمانی باشد، در کمیسیون داخلی و در کمیسیون ماده 100 بررسی می‌شود. در این زمان، از مالک با درخواست کتبی می‌خواهند که ظرف 10 روز در این باره توضیح دهد و سپس درباره آن تصمیم می‌گیرند. پس از آن، تأیید رئیس بازرسی، معاون شهرسازی و شهرداری صادر و به دبیرخانه شهرداری منطقه تسلیم می‌شود. در این میان، اگر رأی کمیسیون ماده 100 مبنی بر جریمه باشد، به مالک جریمه تعلق می‌گیرد و اگر مالک جریمه را پرداخت کند، عملیات تمدید پروانه ساختمان یا اخذ گواهی پایان کار ساختمان مالک انجام می‌شود. اما اگر او جریمه را پرداخت نکند، پرونده به کمیسیون تجدید نظر ماده 100 ارجاع و رأی تخریب از سوی کمیسیون صادر می‌شود. حکم تخریب از سوی شهرداری به مالک ابلاغ می‌شود و اگر ظرف 2 ماه قلع بنا صورت نگیرد، شهرداری رأساً اقدام و هزینه‌ها را از مالک دریافت می‌کند. 🔹ساخت و ساز بدون پروانه ممنوع یکی از مهم‌ترین وظایف مأموران شهرداری نظارت بر ساخت‌وسازها در شهر و جلوگیری از احداث بنای غیرمجاز است. شهرداری برای انجام این وظایف خود، اختیارات زیادی دارد. مثلاً شهرداری بدون مراجعه به دادگاه حق جلوگیری از عملیات ساختمانی دارد، هرچند حق تخریب بنایی را که ساخته شده است، ندارد. به عبارت دیگر شهرداری حق جلوگیری از عملیات ساختمانی بر خلاف پروانه ساختمانی را دارد و می‌تواند ادامه عملیات ساختمانی را از طریق مأموران شهرداری و در صورت نیاز به کمک نیروهای انتظامی متوقف کند . علاوه بر این ممکن است شهرداری تمام اسباب و وسایل ساخت و ساز را جمع‌آوری کند. البته جمع‌آوری آلات و ادوات مورد استفاده در تخلف، فقط در صورتی امکان دارد که راه دیگری برای جلوگیری از ساختن بنای غیرمجاز نباشد. اگر این وسایل جمع شود به صورت امانت در اختیار شهرداری خواهد بود تا پس از فراهم شدن شرایط قانونی احداث بنا، به صاحب ان مسترد شود. 🔹از ابتدا به فکر پارکینگ باشید اختلاف‌های مربوط به پارکینگ قسمت زیادی از جر و بحث‌های همسایگی را در بر می‌گیرند. برای اینکه برای ساختمان جدید پروانه صادر شود یا اضافات ساختمانی مجوز بگیرد باید پارکینگ با رعایت مواردی در ساختمان پیش‌بینی شده باشد. بر این اساس: 1- پارکینگ در زیر زمین جزو تراکم محسوب نخواهد شد. 2- رمپ پارکینگ که در فضای باز ساختمان پیش‌بینی شده است، جزو سطح زیربنا محسوب نخواهد شد. 3- حداکثر ارتفاع پارکینگ 3 متر و حداقل ارتفاع ورودی پارکینگ 8/1 متر باید باشد. 4- پارکینگ در زیرزمین با پله یا آسانسور باید دارای دسترسی مستقیم طبقات باشد. 5- شیب رمپ پارکینگ حداکثر 17درصد خواهد بود 6- فضایی که برای پارکینگ پیش‌بینی شده است باید به نحوی باشد که هر اتومبیل به طور مستقل به ابعاد 5 در 5/2 متر به علاوه فاصله مناسب برای مسیر حرکت بتواند داخل و خارج شود 7- ورودی پارکینگ باید طوری در نظر گرفته شود که حتی‌الامکان نیاز به قطع درخت نباشد. 8- حداقل عرض رمپ برای دسترسی پارکینگ مسکونی 5/2 متر و در تجاری‌ها 5/3 متر است. 9- در پارکینگ‌های ساختمانی تجارتی واقع در زیرزمین یا همکف باید فاصله مرکز به مرکز ستون‌ها حداقل 5/5 متر باشد.

 

تخلف عدم استحکام بنا تخلف عدم استحکام بنا از دید فنی می‌تواند در برگیرنده مجموعه وسیعی از امور مربوط به ساختمان شامل مراحل و موارد پی‌سازی و بررسی ژئوتکنیکی و شناسایی خاک‌های محل احداث و روش اجرای شالوده‌ها، ستون‌های ساختمان و دیوارهای باربر، پله‌ها و خرپاها و فاصله و تناسب آنها با هم، ارتفاع ساختمان، مصالح مورد استفاده در ساختمان و مقاومت آنها باشد که می‌بایست بر اساس ضوابط شناخته‌شده مهندسی و معماری لحاظ شود. شهرداری طبق قانون بر تمامی مراحل طراحی، کنترل و در جریان احداث بنا نظارت می کند چرا که نظارت در مرحله احداث و جلوگیری از ایجاد بنای غیرمستحکم به طور مسلم منطقی‌تر و مفیدتر از مواردی است که ساختمان غیرمستحکم ساخته شود و پس از پایان ساخت بخواهند در مورد آن تصمیم‌گیری کنند. طبق قانون شهرداری، اتخاذ تدابیر مؤثر درباره بناهای خطرناک واقع در معابر از جمله وظایف دیگر شهرداری است که هم شامل ساختمان‌های مجاز و هم غیرمجاز می‌شود. بند 14 ماده 55 قانون شهرداری در این خصوص این موارد را در بر می‌گیرد: «اتخاذ تدابیر مؤثر و اقدام لازم برای حفظ شهر از خطر سیل و حریق و همچنین رفع خطر از بناها و دیوارهای شکسته و خطرناک واقع در معابر عمومی و کوچه و اماکن عمومی و دالان‌های عمومی و خصوصی و... » طبق تبصره 6 ماده 100 قانون شهرداری ایران «موارد تخلف مانند عدم استحکام بنا، عدم رعایت اصول فنی و بهداشتی و شهرسازی در ساختمان، رسیدگی به موضوع در صلاحیت کمیسیون‌های ماده 100 است». به نظر می‌رسد در مورد تخلف عدم استحکام بنا، کمیسیون می‌تواند با توجه به روح قانون و قواعد حقوقی مستنبط از آن، دو تصمیم بگیرد: 1- رأی به اصلاح و رفع عیب در صورت امکان 2- رأی تخریب ساختمان غیرمستحکم.

  • حقوق خوان
  • ۰
  • ۰

انتخاب وکیل در اراک را جدی بگیرید!

در جامعه ای زندگی میکنیم که هر روزه هزاران پرونده ی حقوقی به دادگاه ها ارجاع داده میشود و همین موضوع نیز باعث شده است تا مردم به خوبی ضرورت مشورت کردن با یک وکیل متخصص را در دعاوی مختلف احساس کنند. مسئله ی بسیار مهمی که وجود دارد آن است که در کلان شهر هایی همچون اراک، نیاز مردم به وکلای حرفه ای و متخصص در زمینه های مختلف بیشتر است. انتخاب وکیل در اراک یکی از دغدغه های افرادی است که نیاز به مشاوره و راهنمایی دارند. حقیقت آن است که انتخاب وکیل جز مسائل بسیار مهمی است که نیاز به آگاهی دارند و در اکثر مواقع به دلیل عدم توجه مردم به این موضوع ممکن است پرونده ها با شکست رو به رو شوند و حق و حقوق بسیاری از افراد در این میان مورد تضییع قرار گیرد. اکنون ممکن است این سوال برای بسیاری از افراد پیش اید که دقیقا باید قبل از انتخاب وکیل در اراک به چه نکاتی توجه داشته باشیم تا بتوانیم درصد موفقیت پرونده های خود را بالا ببریم؟

در پاسخ به این سوال باید گفت که شما باید در اولین قدم انتخاب وکیل، نوع پرونده ی حقوقی خود و موضوع آن را انتخاب کنید؛ چرا که زمینه ی فعالیت یک وکیل ممکن است متفاوت با دیگر همکارانش باشد و تجربه و تخصص او در زمینه حل و فصل برخی از پرونده های حقوقی بیشتر باشد، مانند پرونده های مربوط به مواد طلاق که عده ی معدودی از وکلا در آن تخصص دارند و پیدا کردن وکیل طلاق در اراک نیاز به تحقیق دارد. شما باید این موضوع را در نظر بگیرید که موضوع پرونده حقوقی خانواده با پرونده ملکی و یا دیگر پرونده ها متفاوت است و مسلما روند دادرسی آنان نیز با یکدیگر تفاوت دارد و یک وکیل نیز ممکن است با توجه به سوابق کاری و مهارتش در حل و فصل برخی از پرونده های حقوقی عملکرد بهتری داشته باشد و شما باید این موضوع را در نظر داشته باشید تا بتوانید در مسیر احقاق حقوق خود قدم بردارید.

انتخاب وکیل در اراک را جدی بگیرید!

موسسه حقوقی دادکوشا(https://dadkoosha.ir)جمعی از وکلای مجرب پایه یک دادگستری با تخصص و تجربه در زمینه پرونده های مرتبط با خانواده (طلاق، طلاق توافقی، مهریه)، دعاوی ملکی گرد هم آمده اند و آماده ارائه خدمات تخصصی اعم از مشاوره حقوقی و قبول وکالت در دعاوی خانوادگی و دعاوی ملکی هستند.

وکیل خانواده در اراک

خانواده یکی از اساسی ترین نهادهای جامعه ی ما به حساب می آید و به همین علت نیز قانونگذار کشور ما با تدوین قوانین مختلف سعی کرده است تا در جهت حمایت از بنیان خانواده قدم بردارد و به همین علت نیز پرونده های طلاق دارای مراحل مختلفی می باشد و بدون انتخاب وکیل اراک نمیتوان به تنهایی مراحل دادرسی آن را پیگیری کرد. وکیل طلاق در اراک کسی است که با تمامی جزییات مربوط به این نوع از پرونده ها آشنایی دارد و میتواند به زوجین کمک کند تا بدون اتلاف وقت و صرف هزینه ی زیاد، هرچه سریعتر مراحل جدایی را طی کنند. در برخی از مواقع نیز برخی از مردم به دنبال انتخاب وکیل خانم در اراک میباشند تا رسیدگی به پرونده های خانواده را به او بسپارند. اما حقیقت آن است که جنسیت یک وکیل هیچ ربطی به عملکرد او ندارد و بهتر است ملاک انتخاب وکیل در اراک را تخصص و تجربه ی کاری او قرار دهید.

وکیل ملکی در اراک

انتخاب وکیل در اراک را جدی بگیرید!

معمولا دعاوی ملکی به سه دسته کیفری، ثبتی و حقوقی تقسیم میشوند. یکی از مهم ترین نکات در هنگام مراجعه به وکیل در آن است که دقت کنید پرونده شما جز پرونده های حقوقی است و باید به دنبال وکیل حقوقی باشید و یا آنکه در دسته بندی پرونده های کیفری قرار میگیرد و مشکل شما توسط وکیل کیفری حل میشود. در برخی از موارد نیز لازم است تا موضوع پرونده شما توسط وکیل شهرداری پیگیری شود و این نوع پرونده ها معمولا به ماده 100 کمیسیون شهرداری مرتبط میباشند. برای آنکه بتوانید در مورد این موضوع اطلاع پیدا کنید به دسته بندی های مختلف پرونده های ملکی اشاره می کنیم:

دعاوی ملکی کیفری

فروش غیر قانونی اموال اشخاص به یک یا چند شاخص دیگر

انتقال منافع ملک غیر به اشخاص دیگر یا خود

تبانی در خصوص خرید و فروش‌ها و معاملات دولتی و ارتکاب فساد در این حوزه

ورود غیرمجاز به ملک غیر

فروش غیر قانونی اموال اشخاص به یک یا چند شاخص دیگر

انتقال منافع ملک غیر به اشخاص دیگر یا خود

تبانی در خصوص خرید و فروش‌ها و معاملات دولتی و ارتکاب فساد در این حوزه

ورود غیرمجاز به ملک غیر

تغییر کاربری اراضی کشاورزی بدون اخذ مجوز از دستگاه‌های ذی ربط

خرید و فروش و معامله معارض

اقدام به خرد کردن املاک و ارتکاب جرم ورود غیر مجاز به ملک سایرین.

دعاوی ثبتی

در خصوص ابطال ساز و کار و مراحل ثبتی

ابطال شدن نظریه ی هیات حل اختلاف اداره ثبت و اسناد کشور

افراز ملک

اجرای ثبت

توقیف عملیات اجرایی در مراحل مختلف کار

ابطال شدن سند رسمی‌به دلایل گوناگون

دعوی ثبت در خصوص ابطال شدن اجرائیه‌‌ی ثبتی

در خصوص ابطال شدن سند مالکیت معارض

دعاوی حقوقی

الزام به فک رهن و سندهای ضمانتی

تعدیل اجاره‌بها

الزام تنظیم سند رسمی‌برای املاک مربوطه

مطالبه سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت

اخذ به شیعه

تعدیل( افزایش یا کاهش) میزان اجاره بها

دعاوی مربوط به درخواست و مطالبه سرقفلی

موضوع تخلیه‌‌ی اماکن تجاری

دعاوی مربوط به تجویز انتقال منافع از شخصی به شخص دیگر.

مطالبه ثمن و الزام به تحویل مبیع

موضوع پرونده حقوقی خانواده با پرونده ملکی و یا دیگر پرونده ها متفاوت است و مسلما روند دادرسی آنان نیز با یکدیگر تفاوت دارد و یک وکیل در اراک نیز ممکن است با توجه به سوابق کاری و مهارتش در حل و فصل برخی از پرونده های حقوقی عملکرد بهتری داشته باشد و شما باید این موضوع را در نظر داشته باشید تا بتوانید در مسیر احقاق حقوق خود قدم بردارید.

وکیل چک در اراک

آیا برای شما نیز تاکنون پیش آمده است که دست چک خود را گم کنید و یا آنکه نتوانید چک خود را در موعد مقرر نقد کنید؟ پرونده های حقوقی مختلفی در زمینه ی چک وجود دارد که ممکن است باعث شود شما به دنبال وکیل خوب در اراک باشید. توجه داشته باشید که پرونده های مربوط به چک در برخی از موارد از حساسیت بسیار بالایی برخوردار هستند و هرگونه کوتاهی در انتخاب وکیل متخصص میتواند باعث تضییع حقوق افراد شود و معمولا در چنین مواردی خسارت های مادی بسیار زیادی به افراد وارد میشود و حتی ممکن است این خسارت های مادی به حدی سنگین باشند که از توان پرداخت فرد خارج باشد و او نتواند این خسارت ها را جبران کند و دچار مجازات های کیفری شود.

برای دریافت وقت مشاوره میتوانید به وبسایت حقوقی دادکوشا مراجعه کنید و یا به شماره 09022508697 تماس بگیرید.

 

منبع: حقوق نیوز

  • حقوق خوان
  • ۰
  • ۰


سؤال:
زوجه‌ای با بذل مهر، به طلاق خلع مطلقه شده و در سند رسمی طلاق نیز ذکر گردیده است که طبق توافق حضانت و نگهداری تنها فرزند مشترک به عهده مادر و با هزینه شخصی مشارالیها تا سن 18 سالگی نگهداری شود. اکنون مادر طفل طی دادخواستی، خواستار تحویل فرزند مذکور به پدر گردیده و پدر نیز مدعی است به لحاظ مجرد بودن و نداشتن بستگان نزدیک از پذیرش فرزند معذور است، تکلیف دادگاه چیست؟
 نظریه مشورتى شماره 2795/7 مورخ 7/4/1371 اداره کل حقوقی قوه قضائیه
با توجه به اینکه زوج ضمن سند رسمی طلاق متقبل حضانت و نگهداری فرزند مشترک با هزینه شخصی خود شده است، لذا نامبرده نمی‌تواند به موجب دادخواست بعدی از خود سلب تکلیف نماید چنین درخواستی قابلیت پذیرش ندارد.

  • حقوق خوان
  • ۰
  • ۰

در صورت فوت یکی از والدین ، حضانت طفل با آنکه زنده است، خواهد بود. به عنوان مثال، با فوت پدر، حضانت طفل با مادر است؛ نه پدربزرگ طفل.
تأکید می‌شود که حضانت فرزندانی که پدرشان فوت کرده، با مادر آنهاست؛ مگر آن که دادگاه به تقاضای ولی قهری (پدربزرگ پدری طفل) یا دادسـتان، اعطای حضـانت به مادر را خلاف مصلحت فرزند تشخیص دهد.

 

منبع: دادکوشا

  • حقوق خوان
  • ۰
  • ۰

 

در بحث از ارادة غیرمستقیم به مواردی اشاره میشود که مورث در زمان حیات خود انجام داده که اگرچه موضوع اصلی و صریح آن ارث نبوده لکن به طور غیر مستقیم و تبعی در قواعد ارث اثر گذار بوده است. به تعبیر دیگر، در این موارد ارادة مورث بر امر دیگری تعلق گرفته است لکن آن امر یا موضوع خود یکی از ابوابی است که در بحث ارث مدخلیت وموضوعیت دارد. بعد از روشن شدن موضوع بحث به چند مورد اشاره میشود.  

ضمان جریره  

یکی از مباحثی که در ارث مطرح است بحث از ضمان جریره است. عقد ضمان جریره در اصطلاح عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین یا هر دوی آنان قبول میکنند که ضامن دیة جنایت طرف دیگر باشند. به شخصی که چنین ضمانتی را انجام میدهد ضامن جریره میگویند. برای آن که ضامن جریره وارث محسوب شود و بتواند از شخص مضمون ارث ببرد لازم است تا هیچ وارث نسبی وجود نداشته باشد و چنان چه شخص مضمون تا هر درجهای و در هر طبقهای وارثی داشته باشد ضامن جریره نمیتواند از او ارث ببرد ولی وجود زوج یا زوجه (وارث سببی) مانع از وارث بودن ضامن جریره نیست و در این صورت، هریک از زوجین سهم اعلی خود را از ارث میبرد ومابقی به ضامن جریره داده میشود .در باب وضعیت حقوقی ضمان جریره در حال حاضر در نظام حقوقی ایران بایستی گفت که بیان حقوقدانان به نحوی است که گویی وجود آن را منتفی دانستهاند.  یکی از حقوقدانان در توضیح وضعیت فعلی ولاء ضمان جریره چنین مقرر میدارند که با توجه به این که چنین ولائی با اصل شخصی بون جرائم ومجازاتها در تعارض است لذا در عمل تحقق نمییابد .(یکی دیگر از حقوقدانان در مقام تفسیر قانون مدنی بیان میدارند که اگرچه مادة مذکور به سایر اسباب وراثت (غیر 6 ماده 864 از زوجیت) به اجمال اشاره دارد اما قانون مدنی از این اسباب حرفی به میان نمیآورد که چنین سکوتی حاکی از آن است که اسبابی مانند ولاء عتق و ولاء ضمان جریره متروک مانده است بنابراین از نظر حقوقدان اخیر نیز در حال حاضر با فقدان تصریح قانونگذار، ضمان جریره در نظام ارث جایگاهی ندارد.  

آن چه از نظر ما اهمیت دارد بررسی ماهیت فقهی نهاد مذکور از جهت تأثیری است که بر قواعد ارث دارد؛ خصوصاً تأثیری که ارادة مورث در ارث از طریق نهاد مذکور دارد. همچنان که ملاحظه شد ضامن جریره که تحت شرائطی وارث محسوب میشود در اثر عقد و توافق با مورث، عنوان ضامن جریره را به خود میگیرد و ارادة مورث از طریق انعقاد عقد ضمان جریره او را در جرگة وراث وارد کرده است. بنابراین ارادة مورث در قالب مذکور و به صورت غیر مستقیم در قواعد ارث اعمال میشود.  کلام برخی از فقها به گونهای است که در بحث ضمان جریره به ارادة مستقیم مورث در ارث نزدیک میشود؛ بدین صورت که عدهای از آنان بیان داشتهاند که در صیغة عقد ضمان جریره لزوماً میبایست هم به این نکته اشاره شود که شخص، ضامن دیة جنایت است و هم به این نکته که ضامن از مضمون ارث میبرد  برخی از فقها حتی از این امر هم فراتر رفتهاند و ضمانت اجرای عدم ذکر وارث بودن ضامن را بطلان عقد ضمان جریره دانسته اند.

 

 

 ولاء امامت  

در فقه علاوه بر سبب، نسب و ضمان جریره، امامت نیز از عوامل تحقق ارث است. در واقع هرگاه مورث هیچ وارث نسبی، سببی (جز زوجه) و ضامن جریره نیز نداشته باشد نوبت به ارث بردن امام میرسد. یکی از حقوقدانان در حال حاضر اساساً ولاء امامت را به علت عدم حضور امام منصوص موضوعاً منتفی دانستهاند 

  

 مادة 864 قانون مدنی بیان میدارد: «از جمله اشخاصی که به موجب سبب ارث میبرند هریک از زوجین است که در حین فوت دیگری زنده باشد».

 

انون مدنی ضمن رد این امرکی دیگر از حقوقدانان در تفسیر مادة 866 که حاکم یا حکومت به عنوان وارث مطرح باشد بیان میدارند که حاکم یا حکومت، مدیر و حافظ منافع عمومی است و ترکه به دارایی شخص معین انتقال نمییابد. ایشان در ادامه بیان میدارند که قانون امور حسبی نیز در فصل هشتم با عنوان «در ترکة متوفای بلاوارث» چنین استنباطی را تأیید میکند

ماده 335 قانون امور حسبی نیز بیان داشته که ترکة شخص بلاوارث به خزانة دولت تسلیم میشود لذا مانند سایردرآمدهای دولت به مصارف عمومی جامعه میرسد.  

فارغ از مباحث فوق، ما به طور خاص به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که آیا هیچ یک از مبانی مطروحه در فقه در باب علت وارث بودن امام با بحث اعمال ارادة مورث در قواعد حاکم بر ارث مرتبط است یا خیر؟

یکی از مبانی ای که در بحث علت وارث بودن امام در روایات آمده است این است که اموال شخصی که وارث ندارد در حکم انفال است چنان که در حدیثی از ابیجعفر (ع) آمده است:

«من مات و لیس له وارث من قرابته، و لا مولی عتاقه، قدضمن جریرته، فماله من الانفال» یکی دیگر از مبانی مطرح شده در روایات، مبنایی است که مطابق با قاعدة «من له الغنم فعلیه الغرم » است

در واقع، مطابق با این مبنا علت ارث بردن امام آن است که او متعهد است که در صورت جنایت شخص بلاوارث نیز دیة جنایت او را بپردازد. به دیگر سخن، نفع که همان ارث بردن از شخص بلاوارث است در مقابل تعهد به پرداخت دیة جنایت اوقرار دارد.  

اما یکی از مبانی ای که در باب ولاء امام توسط یکی از فقها مطرح شده (که در ادمه خواهد آمد) و با موضوع بحث ما که همان ارادة غیر مستقیم مورث در تحقق ارث است مرتبط میباشد تفسیری است که ایشان از آیة 33 سورة نساء به عمل آوردهاند.  آیة مذکور در مقام بیان اشخاص وارث پس از ذکر پدر و مادر و خویشان نزدیک با  عبارت «و الذین عقدت أیمانکم» اشخاصی که در زمان حیات مورث با او عقدی بستهاند را از جملة وراث تلقی کرده است و بین مفسرین در باب منظور آیه از این اشخاص اختلاف شده است.

یکی از مفسرین در تفسیرعبارت مذکور در آیه چنین نظر دادهاند که عبارت مذکور صرفاً به زن و شوهر مرتبط است و بیان میدارد که زن و شوهر از آنجا که در زمان حیات با یکدیگر عقد نکاح منعقد کردهاند تحت الشمول عنوان «الذین عقدت ایمانکم» قرار میگیرند پیکی دیگر از مفسرین بیان داشتهاند که منظور از عبارت مذکور تنها ضامن جریره است وحتی صدق آن بر زن و شوهر را هم نپذیرفتهاند اما یکی از فقها در تفسیری که بر این آیه دارند بیان داشتهاند که به موجب آیة مذکور، معاقده نیز از اسباب تحقق ارث است لذا منظور از کسانی که به موجب عقد از یکدیگر ارث میبرند علاوه بر زوج، زوجه، معتق و ضامن جریره، امام است که به واسطة عقد بیعت و تبعیت از مورث ارث میبرد

همچنان که پیداست طبق نظر اخیر، علت ارث بردن امام از شخص بلاوارث این است که شخص بلاوارث در زمان حیات با پذیرفتن حاکمیت امام و بیعت و تبعیت از او در ضمن آن که از حمایت حاکمیت به عنوان اثر چنین توافقی بهرهمند میشود امام را نیز به عنوان وارث خود باز به عنوان یکی از آثار این توافق میپذیرد. لذا اگر چنین مبنایی به عنوان مبنای ارث بردن امام پذیرفته شود ارادة مورث به صورت غیر مستقیم و تبعی در تحقق آن موثر بوده است چرا که مورث با پذیرش ولایت و حاکمیت امام 

زمینة تحقق وراثت امام را به عنوان اثر چنین توافقی فراهم آورده است.    

 

خلاصه آنچه از این مطالب آموختیم:

 

از آن چه بیان شد روشن گردید که اساساً راه نفوذ و تأثیر اراده در قواعد حاکم بر ارث به طور کلی مسدود نیست بلکه در مواردی ارادة مورث چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم میتواند در آن تأثیر گذار باشد و بسیاری از فقها و حقوقدانان نیز در موارد عدیدهای به آثار این اعمال اراده روی خوش نشان داده و سعی کردهاند تا با تفاسیری متفاوت از آن چه که صورت گرفته در درجة اول کمترین تنش را با قواعد ارث ایجاد کنند و در مرحلة بعد با گریز از شکل گرایی و توجه به آن چه که ماهیتاً واقع شده به آن اعتبار ببخشند؛ لذا جا دارد تا دستاندرکاران عرصة قضاوت نیز با سعة صدر بیشتری با چنین مسائلی برخورد کنند و صرفاً با استناد به عبارت کلیشهای چون «ارث از قواعد آمره است» و بدون تحلیل از آن چه که واقع شده است به رد دعاوی مذکور نپردازند

 

مطالب مرتبط:

 

شرص ضمن عقد نکاح دائم در اراده مستقیم مورث بر ارث

 

اراده مستقیم مورث بر ارث

 

بررسی تاثیر اراده مورث در قواعد حاکم بر ارث

  • حقوق خوان
  • ۰
  • ۰

 

 

گاه موضوع و قصد واقعی مورث از اقدامی به طور مستقیم تغییر قواعد حاکم بر ارث بوده و خواسته است تا آن چه که در ارث مقرر است در آن مورد خاص حاکمیت نداشته باشد لذا از طریق اقداماتی از جمله درج شرط ضمن عقود در صدد تغییرآن برآمده است.

بنابراین، ما در این بحث به این قسم از ارادة مورث توجه کرده و آن را در قالب شروط ضمن عقد بررسی میکنیم.

البته بایستی توجه داشت که شروط، بنا بر ماهیت خود حالت دو طرفه دارند؛ یعنی در عین حال که مورث به موجب شرط، اراده خود را در ارث اعمال میکند، وارث یا شخص دیگر نیز اراده خود را از طریق همان شرط اعمال میکند.

 منتهی ما در اینجا تنها به اراده مورث توجه میکنیم و وضعیت حقوقی آن را از لحاظ امکان تأثیر در قواعد ارث، مدنظر قرار خواهیم داد.

در فرضی که متوفی اراده خود را در قالب شروط ضمن عقد اعمال میکند عقد اصلی به هیچ وجه مرتبط با بحث اعمال اراده در قواعد حاکم بر ارث نیست، لکن ضمن آن عقد، شرطی درج شده است که به نوعی، موجب اعمال اراده مورث در قواعد حاکم بر ارث میشود.

ما در اینجا سه مورد از این اعمال اراده را که مورد توجه فقها و حقوقدانان بوده است بررسی خواهیم کرد که عبارتند از: شرط ضمن عقد نکاح موقت، شرط ضمن عقد نکاح دائم و شرط ضمن عقود تملیکی. 

 

در این پست ما شرط ضمن عقد نکاح موقت را بررسی خواهیم کرد.

 

 شرط ضمن عقد نکاح موقت

  

یکی از بحثهایی که میان فقها و حقوقدانان مطرح بوده است بحث از میراث زوجه موقت است.

در فقه اساساً در ارتباط با میراث زوجه موقت چهار نظر وجود دارد که به شرح ذیل است:  

 

ارث بردن زوجه و عدم تأثیر شرط خلاف آن  

 

مطابق این نظریه، زوجه موقت مطلقاً از همسر خود ارث میبرد و شرط خلاف آن هم باطل و بلا اثر است؛ چرا که مقتضای ازدواج، ایجاد حق توارث است و این مقتضا در نکاح موقت هم وجود دارد .

 

 ارث بردن زوجه و مؤثر بودن شرط خلاف آن

 

  مطابق این نظریه، زوجه موقت از همسر خود ارث میبرد مگر آن که شرط خلاف آن شود.

 

 

 

 دو دیدگاه فوق اساساً محل بحث ما نیست، چرا که قانون مدنی در مادة 940 لازمه وارث بودن را وجود علقه زوجیت دائم دانسته و قدر متیقن از آن، این است که به صرف نکاح موقت و بدون اندراج شرط توارث، تحقق ارث منتفی است.

اما دو نظر دیگری که وجود دارد مرتبط با بحث ماست که به تفصیل بیشتری نیاز دارد.

 

 عدم تأثیر شرط در تحقّق ارث  

 

نظریه سومی که در ارتباط با میراث زوجه موقت وجود دارد این است که نه تنها زوجه موقت به صورت عادی و بدون اندراج شرط، ارث نمیبرد بلکه چنان چه شرط توارث هم شود فایده ای نداشته و زوجه مستحق ارث نیست.

چنان که برخی بیان داشته اند از آنجا که امر جعل احکام در اختیار شارع است نه شرط کننده، لذا شرط توارث در نکاح منقطع، باطل و بلااثر است.

 

اکثر حقوقدانان نیز امکان تأثیر شرط توارث در نکاح موقت را منتفی دانسته ند.  چنان که برخی بیان داشته اند از آنجا که اساساً نکاح منقطع، سبب ارث نیست و از طرفی تراضی در قواعد آمره ارث راه ندارد شرط توارث در نکاح منقطع باطل و بلا اثر است.

برخی دیگر نیز بیان داشته اند که نمیتوان با استناد به حکم کلی اعتبار شروط ضمن عقد، اعتبار شرط مذکور را استنباط کرد چرا که از یک طرف، ماده 940 قانون مدنی دائم بودن نکاح را به صورت قیدی برای توارث زوجین ذکر کرده و این که اصل نیز عدم توراث ایشان است و از طرفی، مقررات ارث از قوانین آمره است و به همین خاطر با اراده اشخاص تغییر نمیکند وگرنه ارث بردن بیگانه نیز با شرط میبایست قابل پذیرش باشد در حالی که چنین نیست. بنابراین شرط مذکور نمیتواند مؤثر باشد.

برخی نیز بیان داشتهاند که بطلان شرط توراث اقوی به نظر میرسد؛ چرا که اولاً - سکوت قانونگذار در مقام بیان قرینه است که نخواسته از نظر آن دسته از فقهایی تبعیت کند که شرط توارث را پذیرفته اند و ثانیاً-  چنین شرطی به مقررات آمره ارث که به نظم عمومی، مصالح اجتماعی و منافع عمومی مرتبط است لطمه میزند؛ بنابراین نمیتوان قائل به صحت چنین شرطی شد.

 

تأثیر شرط در تحقق ارث

 

 

 

بسیاری از فقهای شیعه بیان داشته اند که اگرچه به مقتضای عقد نکاح موقت ارث تحقق نمییابد لکن چنان چه شرط توارث شود مشروطه له خواه یکی از طرفین باشد یا هر دوی آنان باشند وارث طرف دیگر محسوب شده و از مفاد شرط بهره مند میگردند.

آنان در اثبات ادعای خود به طرق مختلفی استدلال کرده اند چنان که برخی بیان داشته اند که بایستی روایات متعددی که در زمینة ارث زوجة منقطعه وارد شده است را بدین گونه با یکدیگر جمع کرد که به مقتضی نکاح منقطع، سبب ارث فراهم نمیشود لکن میتوان با شرط کردن توارث چنین امری را مقدور ساخت واسباب ارث منحصر به آن چه که در قرآن ذکر شده، نیست و سنت نیز میتواند سبب ارث را تعیین کند چنان که در بحث مذکور، روایاتی در این زمینه وجود دارد .

برخی دیگر از فقها با استناد به روایاتی که در این زمینه وجود دارد و همچنین مفاد حدیث «المومنون عند شروطهم» چنین شرطی را در تحقق ارث صحیح و مثمر ثمر دانسته اند .

برخی از حقوقدانان در رابطه با وضعیت حقوقی چنین شرطی بیان داشته اند که اگرچه مادة 940 قانون مدنی در مقام بیان شرائط استحقاق ارث، دائمی بودن نکاح را برای توارث زوجین ضروری دانسته است لکن چنین بیانی به معنای ممنوعیت شرط توارث در نکاح منقطع نیست.

به دیگر سخن، مادة مذکور ناظر به حالت اطلاق نکاح منقطع است که در چنین شرائطی تحقق ارث منتفی است و توارث به صورت مطلق و بدون اندراج شرط مختص نکاح دائم است؛ لذا شرط توارث در نکاح منقطع شرطی صحیح و مثمر ثمر است که در چهارچوب مادة 10 قانون مدنی قرار میگیرد چرا که چنین شرطی خلاف صریح هیچ قانونی نیست.

 

با رجوع به نظرات فقها و حقوقدانان این نکته نمایان میشود که عمده اختلاف آنان بر سر این موضوع است که آیا شرط به ما هو شرط میتواند از اسباب تحقق ارث باشد یا خیر؟

پاسخ به سؤال فوق از دو جهت قابل تحلیل و بررسی است. از یک طرف، ممکن است گفته شود که شرط مذکور در قالب شروط ضمن عقد نکاح موقت، شرطی صحیح و معتبر است که در این صورت با مراجعه به محتوای ظاهری شرط که همان توراث است میتوان حکم به تحقق ارث داد چرا که نه مخالف با مقتضای ذات عقد نکاح موقت است و نه شرطی نامشروع و خلاف قانون است، چرا که حکم مادة 940 قانون مدنی قابلیت حمل بر اطلاق عقد را دارد.

بنابراین مخالفتی با قواعد آمره نخواهد داشت واز طرفی با مراجعه به برخی روایات میتوان عدم مخالفت آن با احکام شرع را نیز استنباط نمود.

اما بررسی شرط فوق در قالب شرط، منظور ما نیست چرا که چنین بحثی پیشینة عمیق فقهی دارد و همچنان که برخی از فقها نیز اشاره کردهاند منشأ اختلاف فقها در بحث مذکور، روایات متعددی است که در این زمینه وارد شده است و هرکدام به نحوی حکم ارث زوجة منقطعه را بیان داشته اند که تحقیق و تفحص در باب سندیت، نوع و میزان دلالت احادیث مذکور بر مسألة مورد بحث، خارج از بحث ماست.

لذا بایستی دید که آیا میتوان بحث مذکور را از چهارچوب و روزنة دیگری دنبال کرد و به حکم مسأله و وضعیت حقوقی چنین شرطی از زاویهای دیگر پاسخ داد و آن را در قالبی دیگر جست؟

برخی از حقوقدانان سعی کردهاند تا وضعیت حقوقی چنین شرطی را در قالب وصیت بررسی کنند. آنان در مواجهه با چنین شرطی بیان داشتهاند که هرگاه در نکاح منقطع شرط ارث بردن برای همسر شود چنین شرطی به علت مخالفت با نظم عمومی، شرطی باطل است لکن چنان چه از اوضاع و احوال استنباط شود که منظور مورث از ارادة چنین شرطی تملیک بخشی از ماترک به همسر است بایستی چنین شرطی را مطابق قواعد وصیت و تا حدود ثلث آن نافذ شمرد 

 

حال سؤالی که مطرح است این است که آیا میتوان چنین امری را پذیرفت که ماهیت حقوقی آن چه واقع شده را غیر از آن چه بیان شده است توصیف کرد؟

برای حل این مشکل، توجه به بحثی که یکی از حقوقدانان در ارتباط با «شروط خلاف مقتضای ذات عقد» مطرح کردهاند مفید و مثمر ثمر است. ایشان در مقام بیان وضعیت حقوقی چنین شروطی آن را در دو فرض جداگانه مورد بررسی قرار دادهاند. فرض اول که در واقع ماهیت حقوقی چنین شرطی به نحوی است که نه تنها چنین شرطی باطل و مبطل عقد است بلکه اساساً مانع از آن میشود تا عقد دیگری نیز شکل بگیرد چنان که در عقد بیع شرط شود که انتقال مالکیت صورت نگیرد که در اینجا نه تنها عقد بیع به عنوان عقد اولیه شکل نگرفته است بلکه هیچ عقد دیگری نیز شکل نمیگیرد. اما در فرض دیگر، اردة طرفین از ایجاد چنین عقدی و درج چنین شرطی ضمن آن این بوده است که آنان ماهیت حقوقی دیگری غیر از آن چه که بر زبان جاری کردهاند را اراده کردهاند که آن خود ماهیتی مستقل و از نظر قانونی پذیرفته شده است؛ چنان که فی المثل در بیع شرط شود که انتقال مالکیت مجانی بوده باشد و در مقابل عین، عوضی پرداخت نشود که چنین شرطی اگرچه با ماهیت بیع در تعارض است لکن چنین توافقی در قالب عقد هبه پذیرفتنی است و بایستی احکام هبه را بر توافق جاری کرد 

در واقع، فرض فوق یکی از مصادیق تعارض ارادة ظاهری و باطنی است و سؤال این است که در تعارض این دو، کدام یک حاکم است؟ برخی از فقها با استناد به قاعده ، ارادة باطنی را مقدم بر ارادة ظاهری دانسته اند.

به نظر میرسد که در تعارض ارادة ظاهری با ارادة باطنی بایستی ملاک را بر ارادة باطنی گذاشت نه ارادة ظاهری؛ چرا که ارادة ظاهری همة اعتبار خود را از مبنای درونی میگیرد و در واقع، انعکاسی از ارادة درونی است.

منتهی بایستی توجه داشت از آنجا که ظاهر بر انطباق ارادة ظاهری با ارادة باطنی است لذا اثبات این امر که ارادة باطنی غیر از ارادة ظاهری بوده است نیازمند دلیل است و شخصی که چنین موضوعی را بیان میکند مدعی محسوب میشود و بایستی دلیل بیاورد. بنابراین، هرگاه قرینة حالیه یا مقالیه دلالت کند براین که ارادة باطنی، خلاف ارادة ظاهری بوده، به ارادة باطنی توجه کرده و آثار آن را بر موضوع مترتب میکنیم منتهی هرگاه قرینة حالیه یا مقالیهای در بین نباشد در این صورت، اصاله الظهور اقتضای حاکمیت ارادة ظاهری را خواهد داشت.

 موضوع بحث ما نیز یکی از مصادیق تعارض ارادة ظاهری و باطنی است؛ لذا بایستی در چهارچوب قواعد آن مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین هرگاه قرینة حالیه یا مقالیه وجود داشته باشد بر این که قصد طرفین از درج چنین شرطی، وصیت به تملیک ماترک به زوجه بوده است بایستی آن را در قالب مقررات وصیت تملیکی بررسی نمود و چنین بیان داشت که مورث از شرط، ارادة وصیت کرده است تا به موجب آن به میزان سهم الارث زوجة دائم به زوجة موقت نیز تملیک شود .

چنان که هرگاه مورث فرزند نداشته باشد به او یک چهارم و هرگاه مورث فرزند داشته باشد به او یک هشتم داده شود و چنان چه مورث زوجة دائم نیز داشته باشد زوجة موقت شریک در سهمالارث او باشد. اما اگر هیچ قرینة حالیه یا مقالیه وجود نداشته باشد مبنی بر این که از چنین شرطی، ارادة وصیت شده است در این صورت، بایستی احکام آن را در باب شرط توارث (ونه وصیت) جست و جو کرد.  

 

یکی از حقوقدانان درمورد شرط توارث در نکاح موقت دو ایراد مطرح کرده اند. اول آن که اساساً تأسیس نهاد متعه به منظور تسکین غریزة جنسی و جلوگیری از هرج و مرج جنسی بوده است؛ لذا ضرورتی ندارد تا همة آثار مترتب بر زوجیت که از جملة آنها ارث است را در نکاح موقت نیز جاری بدانیم، چرا که توارث با ماهیت و وضعیت نکاح دائم تناسب دارد بنابراین، این شبهه مطرح میشود که آیا شرط توارث مخالف با مقتضای نکاح موقت نیست؟

دوم آن که ارث یک امر جعلی است که توسط شارع جعل شده است لذا توافقات طرفین در آن بیاثر است و اگر بتوان به موجب شرط، زوجة منقطع را وارث کرد چرا نتوان شخص بیگانهای (مثل یک دوست) را وارث قرار داد در حالی که کسی وارث کردن بیگانه را نپذیرفته است؟

هر دو شبهة موجود از این امر ناشی میشود که وضعیت شرط به ما هو شرط بررسی شود. در واقع، اگر شرط توارث در نکاح منقطع به عنوان شرطی خاص بین طرفین (نه ماهیتی مستقل مثل وصیت) در نظر گرفته شود شبهات فوق حادث میشود چرا که در شبهة اول، شرط خلاف مقتضای عقد است و در شبهة دوم، مخالف قواعد آمره، که قدر متیقن از هر دو بطلان شرط است در حالی که در نظرگیری شروط فوق به عنوان ماهیتی مستقل تحت عنوان وصیت با هیچ یک از مشکلات فوق مواجه نیست؛ چرا که

اولاً - میتوان در نکاح منقطع نیز برای زوجه وصیت کرد و وصیت مذکور با مقتضای نکاح موقت در تعارض نیست و ثانیاً - این که در وصیت هیچ لزومی ندارد که موصیله از ورثه باشند و میتوان برای غیر وارث نیز وصیت کرد لذا وصیت برای زوجة موقت نیز بلاشکال است.

بنابراین، با تأویل شرط به وصیت با توجه به آن چه در فوق گفته شد نه شرط مذکور با مقتضای نکاح موقت 

 

تعارضی پیدا میکند و نه با قواعد آمرة ارث معارض میشود.  

 

 

 

این مطلب را نیز بخوانید

 

بررسی تاثیر اراده مورث در قواعد حاکم بر ارث

 

شرط ضمن عقد نکاح دائم در اراده مستقیم مورث بر ارث

 

ارده غیر مستقیم مورث بر ارث

  • حقوق خوان
  • ۱
  • ۰

 

 

  اراده به عنوان عنصر اصلی عقود و ایقاعات همواره مدنظر فقها و حقوقدانان بوده، اما هیچگاه اراده به عنوان عاملی که بتواند در ارث نقش داشته باشد چه به صورت مستقل و چه به صورت غیرمستقل مورد توجه نبوده است.

 اگرچه بسیاری از آنان در مصادیق و مباحث مختلفی آثار این اعمال اراده را پذیرفته اند.

عدم توجه به بحث مذکور مبتنی بر این است که اساساً در رابطة با قواعد ارث این نگرش وجود دارد که ارث بنا بر ماهیت خود کاملاً غیر ارادی و قواعد آن از قواعد آمره است.

در این پست سعی خواهد شد صورت مختلفی را که ممکن است ارادة مورث در قالب آن اعمال شود بررسی تا روشن شود که برخلاف نظر مشهور، اراده میتواند به صورت مستقیم و غیرمستقیم تا حدودی در قواعد حاکم بر ارث تأثیرگذار باشد.  

 

البته در این خصوص، دیدگاه فقهای امامیه و حقوقدانان نیز مورد بررسی قرار گرفته است.

 

 

 

بررسی این که آیا اراده مورث میتواند در قواعد حاکم بر ارث تأثیرگذار باشد یا خیر، از دو بعد حائز اهمیت است.

از بعد نظری همواره این بحث مطرح بوده که قواعد حاکم بر ارث، قواعدی آمره هستند لذا امکان این که اراده بتواند در آن نفوذ کرده و منشأ اثر شود منتفی است.

متعاقب چنین نظری، هرگاه مسأله ای مطرح شود که مرتبط با اعمال اراده در ارث باشد محکوم به بطلان است در حالی که ما خواهیم دید اراده در ارث نیز میتواند کارساز باشد، منتهی بایستی توجه داشت که اولاً - اراده ای که مد نظرماست عموماً در پی دورزدن قواعد ارث است و کمتراتفاق میافتد که خود را به طور مستقیم درگیر تغییر قواعد ارث به معنای حقیقی خود کند.

به دیگر سخن، عموماً و در اکثر موارد اگرچه عملاً نتیجة اعمال اراده، تغییر قواعد استحقاق و تخصیص ارث است لکن اراده با عنوان «قانونگذار قواعد ارث» عمل نمیکند بلکه خود را در چهارچوب قواعد پذیرفته شده مثل وصیت نمایان میکند.

ثانیاً - اگرچه ما در صدد نفی دکترینی هستیم که به هیچ وجه امکان اعمال اراده را در قواعد ارث نمیپذیرد، لکن نباید از این نکته غافل شد که به هیچ وجه اراده به همان میزانی که در عقود و ایقاعات موثر و منشأ اثر است در ارث نمیتواند کارساز باشد و به مراتب، اثر کمتری دارد.

 

 

 

اما از بعد عملی مسأله مورد بحث، نمود بیشتری خواهد داشت چنان که در موارد متعددی دیده شده است که مورث به طرق مختلفی از جمله در قالب شروط ضمن عقد در قواعد استحقاق ارث تصرف کرده و فی المثل به موجب آن با شخص بیگانها ی توافق میکند تا در شمار وراث باشد، و یا آن که بر عکس، با توافق با وارثی او را از شمول وراث خارج میکند و یا آن که در قالب توافق با شخص ثالثی، باز در قالب شرط ضمن عقد مانع از مالکیت ورثه نسبت به برخی از اعیان برای بعد از فوت خود می شود ؛ در حالی که عموماً دادگاه ها در رسیدگی به این قبیل شروط با استناد به آمره بودن قواعد ارث، حکم به بطلان آن داده اند. به نظر میرسد که میتوان با بررسی دقیق آن چه که واقع شده است در موارد بسیاری چنین اقداماتی را از طریق شناسایی آنها در قالب نهادهای حقوقی شناخته شده از جمله وصیت، صحیح و نافذ توصیف کرده و مانع از ابطال چنین اقداماتی در موارد متعددی شد.

بنابراین سعی خواهد شد تا با بررسی موارد متعددی که به موجب آن فقها و حقوقدانان تأثیر اراده را در قواعد ارث پذیرفته اند از بعد نظری ضمن رد نظر مشهور اثبات شود که ارث آن چنان که مرسوم است چندان هم با اراده بیگانه نیست و از بعد عملی مانع از ابطال اعمالی شویم که به موجب آن مورث اراده خود را در قواعد ارث اعمال کرده است.  

 

در پست بعد به ادامه این موضوع خواهیم پرداخت

 

این مطلب را نیز بخوانید

اراده مستقیم مورث بر ارث

 

شرط ضمن عقد نکاح دائم در اراده مستقیم مورث بر ارث 

 

ارده غیر مستقیم مورث بر ارث

 

 

  • حقوق خوان